زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها در شهادت امیرالمؤمنین علیهالسلام
خانهویران شدهام غُصۀ بابا سخت است حرفِ دیگر بزن امشب غمِ فردا سخت است دیدنِ رویِ تو و لختۀ خونها سخت است سوختم از نَفَسَت سوختن اما سخت است باز هم روضه نخوان روضۀ زهرا سخت است شعـلـههایِ نَـفَـسِ شـعـلهوَرَت جـمع نشد زهرِ این تیغ چه کرده جگرت جمع نشد لکه خونهای رویِ بال و پَرَت جمع نشد بستهام روسریام را به سَرَت جمع نشد زخمِ پیـشانیِ تو وقتِ تماشا سخت است آه ای چشمِ به خون خسته تو بیدار بمان حرفِ نا گـفـته بگو پیـشِ پـرسـتار بمان پشتِ در بودم و گُـفتی به عـلـمدار بمان گرچه بـیدسـت ولی آب نگـهـدار بـمان از سرِ رو به زمین خوردن سقا سخت است شـبِ آخـر شـده ای کـوکـبِ اِقـبـال مَرو روضۀ باز مخوان اینهمه از حال مَرو سَـرِ آن پـیـکــر اُفـتــادۀ پــامـــال مَــرو جانِ بابا جـگـرم سوخـت به گودال مَرو بینِ گـودال مَـیا دیـدنـم آنجا سخـت است کاش میشد که بگـویی بدنش را نکـشید پنجهها از همه سو پیـرهـنـش را نکشید تیر در کـتف فرو کرده تـنـش را نکشید نیـزههـا شـرم کـنـید و بـدنـش را نکشید پیشِ مادر زدنِ سنگ به لبها سخت است مـنـم و دیــدنِ او لــحــظــۀ اُفــتــادنِ او مـنـم و ضربـۀ سـرنـیـزه به روی تنِ او وقـت ضربـه زدن و خـم شدنِ دشمن او منـم و کُـنـدی خـنجـر به رویِ گردنِ او زدن ضربه به سینه ولی با پا سخت است |